اقلیت در اقلیت
اقلیت در اقلیت - بازنشر از ویژهنامه تابلوی رنگینکمانی
زینب پیغمبرزاده رنگینکمان ششرنگ را حالا خیلیها میشناسند.
این همنشینی شش رنگ سالها است که به عنوان نماد «دگرباشان جنسی» استفاده میشود و نشانهای از احترام به تنوع و تکثر گرایشهای جنسی است. به همین دلیل، خیلیها این جامعه را «رنگینکمانیها» میخوانند.
این پرچم مبارزه با تبعیض علیه آنهایی است که «دگرجنسگرا» نیستند، یا خود را «زن» یا «مرد» تلقی نمیکنند، یا جنسیت خود را خلاف تلقی از ظاهر خود معرفی میکنند. با این حال، تبعیض بر اساس گرایش جنسی نه تنها از سوی دگرجنسگرایان نسبت به افراد غیردگرجنسگرا (همجنسگرایان، دوجنسگرایان، تراجنسیها، تراجنسیتیها، دوجنسیها، کوئیرها و …) اعمال میشود، بلکه حتا در بین خود رنگینکمانیها هم نیز رواج دارد. در سالهای اخیر، گروههای زیادی در دفاع از حقوق اعضای جامعهی رنگینکمانیها در کشورهای مختلف فعال شدهاند و نشریات زیادی نیز در این زمینه منتشر شدهاند. بسیاری از این گروهها و نشریات اعلام میکنند که، به طور کلی مدافع حقوق همهی رنگینکمانیها یا «الجیبیتی» (لزبینها، گیها، بایسکشوالها، و ترنسسکشوالها) هستند، اما در عمل بسیاری از این گروهها و رسانهها بیشتر به مسائل همجنسگرایان و در بسیاری از موارد همجنسگرایان مرد میپردازند.
در رسانهها، به طور مداوم دوگانههای مختلف بازتولید میشود؛ مثلاً این که همهی افراد، اعم از مرد و زن، دگرجنسگرا یا همجنسگرا و در رابطهی جنسی فاعل و یا مفعول هستند، در حالی که جنس، جنسیت، گرایش جنسی، و هویت جنسی افراد بسیار پیچیدهتر از اینها است.
در عمل، طیف گستردهای از جنسها، جنسیتها، گرایشهای جنسی، و هویتهای جنسی و جنسیتی وجود دارد و ممکن است تعریف یک فرد از خودش در طول زندگی تغییر کند. در حالی که جنس به جنبههای فیزیولوژیکی مربوط میشود که بر مبنای آن زن و مرد از یکدیگر متمایز میشوند (مانند آلت جنسی زنانه و آلت جنسی مردانه)، جنسیت خصوصیات اجتماعی است که جامعه به زن و مرد نسبت میدهد (مثلاً زنان احساساتی و مردان خشن تلقی میشوند)، و بنابراین در جوامع مختلف و همچنین در دورههای زمانی مختلف متفاوت است.
بیناجنسیها یا میانجنسیها، از ابتدای تولد، به لحاظ فیزیولوژیک در تقسیمبندی دوگانهی زن و مرد نمیگنجند. تا چند سال پیش، آنها بیمار تلقی و جراحی میشدند. امروزه در برخی کشورها حقوق این افراد به عنوان جنس سوم یا جنس دیگر به رسمیت شناخته میشود و این افراد ناچار به جراحی نیستند.
ترنسها در درون خودشان را متفاوت از برچسب جنسی یا جنسیتی که جامعه به عنوان زن یا مرد به آنها میزند احساس میکنند؛ یعنی اگرچه با اندام جنسی زنانه متولد شدهاند خودشان را مرد میدانند، و برعکس.
برخی از ترنسها با عمل جراحی و هورموندرمانی بدنشان را با هویت جنسی درونیشان هماهنگ میکنند.
برخی ترنسها و کوئیرها دوگانهی زن / مرد را به چالش میکشند و خودشان را در هیچیک از این دو هویت تعریف نمیکنند.
برای نمونه، در زبانهایی که ضمیر جداگانه برای زن و مرد استفاده میشود، مثل انگلیسی، برخی از تراجنسیتیها و کوئیرها ضمیرهای جنسی خنثا پیشنهاد کردهاند و از افراد میخواهند که با این ضمیرهای خنثا با آنها یا دربارهی آنها صحبت کنند.
دوجنسگراها در دورههای مختلف زندگی یا همزمان علاقه به برقراری رابطهی جنسی با افرادی از هردو جنس دارند٬ و برای همهجنسگراها اصلاً جنس طرف مقابل اهمیتی ندارد.
برخی از همجنسگرایان دوجنسگرایی را به عنوان یک گرایش مستقل نمیپذیرند، و تلاش میکنند خودشان را از دوجنسگرایان، همهجنسگرایان، و کوئیرها متمایز کنند.
آنها ادعا میکنند که، افرادی که هم با جنس مخالف و هم با همجنسشان رابطه دارند هوسران و به دنبال سوءاستفاده از همجنسگرایان هستند، نمیتوانند به شریک جنسیشان وفادار بمانند، و غیرقابلاعتماد اند.
گروهی نیز معتقد اند، افرادی که ادعا میکنند به هردو جنس علاقه دارند در واقع همجنسگرا هستند، اما شجاعت پذیرش گرایش جنسیشان و فشارهای اجتماعی جامعه را ندارند.
برخی هم این گرایش جنسی را یک مرحلهی انتقالی میدانند که در آن فرد سردرگم است، و در نهایت راه خودش را پیدا خواهد کرد و تنها به یکی از دو جنس گرایش خواهد یافت.
برخی همجنسگرایان ادعا میکنند، افرادی که به هردو جنس گرایش جنسی دارند در جامعه زیر فشار کمتری قرار دارند، راحتتر میتوانند گرایش جنسیشان را مخفی کنند، و بر اساس معیارهای مسلط جامعهی دگرجنسگرا زندگی کنند، و به همین دلیل نمیتوانند مشکلات همجنسگرایان را درک کنند.
این در حالی است که، برخی تحقیقات که دیدگاه دگرجنسگرایان به همجنسگرایان و دوجنسگرایان را بررسی کرده اند٬ به این نتیجه رسیدهاند که نگاه دگرجنسگرایان به دوجنسگرایان منفیتر از نگاه آنها به همجنسگرایان است.
در این تحقیقات از روشهای معمول برای سنجش نگرش منفی افراد نسبت به دگرباشان و دگرباشی جنسی استفاده میشود. مثلاً پرسیده شده:
آیا فرد حاضر است در همسایگی کسانی که این گرایشهای جنسی را دارند زندگی کند؟ یا آیا افرادی با این گرایشهای جنسی باید اجازه داشته باشند در مشاغل مرتبط با کودکان کار کنند؟
پاسخدهندگان به این تحقیقات منفیترین نگرش را به دوجنسگرایان مرد و بعد از آن به همجنسگرایان مرد داشتهاند. این نگرش منفی در بین مردان پاسخگو رواج بیشتری داشته است.
علت این امر میتواند نگاه جنسی لذتجویانه مردان به رابطهی دو زن باشد. در برخی کشورهای غربی، همجنسگرایان تا سالها دوجنسگرایان وترنسهارا در راهپیمایی سالیانهی «پراید» در جمع خود نمیپذیرفتند و نام این گروهها به صورت رسمی در برنامهها اعلام نمیشد.
در این دوره، گروههای دوجنسگرا و تراجنسی و تراجنسیتی به عنوان گروههای به حاشیه رانده با هم متحد شده بودند. با وجود این، برخی معتقد اند دوجنسگرایی به عنوان یک گرایش جنسی، برخلاف همهجنسگرایی و کوئیر، دوگانهی مرد / زن را بازتولید میکند و بنابراین تراجنسیتیستیز است.
گروهی از تراجنسیها، در تلاش برای اثبات حق تغییر جنسیت خود، کلیشههای جنسیتی جامعه دربارهی رفتار مقبول زنانه و مردانه را میپذیرند و بازتولید میکنند.
برای نمونه، آنها ادعا میکنند که علاقهشان به بازی با اسباببازیهای خاص یا مدل و رنگ خاصی از مو و لباس از دوران کودکی، نشاندهندهی آن است که جسمشان با جنسیت درونیشان سازگار نیست و باید با جراحی تغییر جنسیت این سازگاری را ایجاد کنند.
این استدلال در واقع بازتولید کلیشههایی از این دست است که پسرها ذاتاً به رنگ صورتی علاقه ندارند، یا دختران به طور طبیعی از بازی با ماشین خوششان نمیآید. گاهی این تبعیضات تنها فرهنگی نیست بلکه منشأ قانونی هم دارد.
مثلاً در ایران امکان تغییر جنسیت قانونی وجود دارد، اما رابطه با همجنس جرم تلقی میشود. این امر انگیزه بیشتری به تراجنسیها میدهد که از افرادی که با همجنسشان رابطه دارند، به خصوص در فضاهای دولتی و قضایی مانند مدرسه، پاسگاه پلیس، یا دادگاه اعلام برائت کنند.
تبعیض در میان رنگینکمانیها میتواند بر مبنای معیارهای مسلط جامعه مانند وضعیت رابطهی جنسی فرد هم اعمال شود٬ مثلاً تبعیض علیه افرادی که چند شریک جنسی دارند، رابطه آزاد یا رابطههای یکشبه دارند، زوجهای همجنسی که با وجود امکان ازدواج قانونی در کشور خودشان یا کشورهای دیگر ازدواج نکردهاند، زوجهایی که نمیخواهند بچهدار شوند یا فرزندخوانده داشته باشند.
گاهی نحوهی لباس پوشیدن فرد نیز میتواند موجب ارزیابی منفی دیگران شود. مثلاً فرد دگرباشی که پوشش و آرایشی دارد که با معیارهای مسلط جامعه هماهنگ نیست، وقتی مورد خشونت جامعهی دگرجنسگرا قرار میگیرد، از سوی دگرباشان جنسیای که پوشش محافظهکارانهتری دارد متهم میشود که مقصر خودش بوده است و نباید به نحوی لباس بپوشد که دیگران از لباس پوشیدن او متوجه دگرجنسگرا نبودناش شوند.
رابطه قدرت همیشه چندگانه و پیچیده است و نمیتوان تنها با تأکید بر یک جنبه از نابرابری اجتماعی آن را ساده سازی کرد. همیشه در داخل هر قشر و گروه اجتماعی رابطهی قدرت وجود دارد. مثلاْ با وجود آن که هنوز بسیاری از فعالان زن مشکلات همهی زنان را یکسان میدانند و از خواهری صحبت میکنند، رابطهی قدرت تنها میان مردان و زنان وجود ندارد و زنان نیز میتوانند عامل سرکوب سیستماتیک علیه یکدیگر باشند.
همان طور که بسیاری از زنان علاوه بر ستم جنسی، ستم طبقاتی، نژادی و قومی، گرایش جنسی، سنی، مهاجرت، وضعیت سلامت را هم تجربه میکنند، و بنابراین تجربهشان از زنان مرکزنشین طبقهی متوسط متفاوت است، وضعیت دگرباشان جنسی نیز با یکدیگر متفاوت است. علاوه بر آن که افراد جامعهی دگرباشان جنسی ممکن است، چنان که گفته شد، یکدیگر را به دلیل جنس، جنسیت، گرایش جنسی، و هویت جنسی مورد تبعیض قرار دهند، این تبعیض میتواند ناشی از سایر نابرابریهای اجتماعی مثل طبقه، نژاد و قومیت، سن، مهاجرت، یا وضعیت سلامت باشد.
همان تبعیضاتی که در بین دگرجنسگرایان رواج دارد، میتواند در بین دگرباشان جنسی نیز تکرار شود و اقلیتی در اقلیت دیگر بسازد.
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند