بررسی مفهوم دوجنسگرایی
سهراب فرنام- در زبان فارسی مطالب متعددی درباره گرایشها و هویتهای جنسی به نگارش درآمده است. دوجنسگرایی نیز از این جمله است. با وجود این، نگاهی گذرا به این مطالب نشان میدهد که ما کماکان نیازمند بررسی تاریخی و مفهومی اصطلاحاتی هستیم که در این حوزه به کار میرود. تنها در نگاه تاریخی است که ما با معانی و کاربردهای این اصطلاحات آشنا میشویم و از این طریق میتوانیم تحلیل مناسب تری از پدیدهها داشته باشیم. این تحلیل نیز به نوبه خود میتواند نحوه کنش ما را در قبال مسائل گوناگون افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس ها و کوییرها دقت بخشد. در همین راستا، در اینجا به بررسی مفهوم دوجنسگرایی میپردازم. به لحاظ تاریخی مفهوم دوجنسگرایی دربردارنده معنای گوناگونی بوده است که
عبارتاند از:
۱- دوجنسگرایی به عنوان پدیده زیست شناختی:
دست کم از زمان یونان باستان ایده «دوجنسگرایی» مطرح بود اما همانند کاربرد انگلیسی آن، بازتاب دهنده این بود که یک فرد ممکن است همزمان دارای ویژگیهای هر دوجنس مرد و زن باشد. به بیان دقیق تر، از قرن هفدهم اصطلاح «Bisexed» به معنای برخورداری از مؤلفههای هر دو جنس بود. واژه «دوجنسگرا» نیز برای نخستین بار در سال ۱۸۲۹ ثبت شد که به معنای برخورداری از هر دو جنس در یک فرد بود. اما از قرن نوزدهم و با پیدایش علم سکسشناسی، معنای این واژه گسترش یافت و نه تنها ویژگیهای ذاتی فرد و طبیعت جنین، بلکه همچنین اعمال جنسی او را نیز در بر گرفت. برای بسیاری از متخصصان سکسشناسی در اواخر قرن نوزدهم، دوجنسگرایی ریشه سکسوالیته انسان بود. به نظر میآید چارلز داروین برای نخستین بار از این واژه به نحو علمی استفاده کرده است. او بر این نظر بود که دوجنسگرایی به تنهایی میتواند ویژگیهای ارثی را تبیین کند. متخصصان سکسشناسی نیز این مفهوم را برای توصیف خاستگاههای همجنسگرایی به کار بردند، اما غالباً در اهمیت زیستشناختی دوجنسگرایی و پیوندهای آن با هرمافرودیتیسم و اندروژنی اختلاف داشتند (۱).
۲- دوجنسگرایی به عنوان پدیده روان شناختی:
به لحاظ تاریخی میتوان گفت که فروید زمینه را برای نظریه پردازی درباره دوجنسگرایی به مثابه مؤلفه مهم سکسوالیته هموار کرد. فروید تحت تأثیر ویلهلم فلیس قرار داشت که همکار و مشاور اصلی او بود. فلیس دوجنسگرایی را یک پدیده زیست شناختی عام در نظر میگرفت و برخلاف سکسوالیتههایی نظیر همجنسگرایی، صرفاُ آن را از دیدگاه آسیبشناختی بررسی نمیکرد، اما فروید نسبت به زیستشناسی تردید جدی داشت. بر طبق نظریه او، دوجنسگرایی عمدتاً پدیدهای روانشناختی بود و نه زیستشناختی. فروید بر این باور بود که همه چیز جنسی است و ریشه تمام رفتارهای آگاهانه یا ناآگاهانه ما را تشکیل میدهد اما شکل این سکسوالیته در ابتدا مشخص نیست و میتواند به هر دو جنس نیز معطوف باشد. به نظر فروید، این گشودگی در انتخاب هر دو جنس ممکن است به خاطر تروماهای روانی ناشی از عقده ادیپ، به سکسوالیته دگرجنسگرا یا سکسوالیتههای منحرف تغییر شکل دهد. از این جهت آشکار میشود که دوجنسگرایی در نگاه این نظریه پردازان مبتنی بر نوعی دوگانه انگاری است یعنی دوگانه مردانگی و زنانگی، دگرجنسگرایی و همجنسگرایی. مفهوم دوجنسگرایی از این قدرت و توانایی برخوردار بود که تصور کلیشهای و ثابت در مورد مردان و زنان را به چالش بکشد، اما در عمل تبدیل به تعریفی از هویت جنسیتی نامشخص شد. به عبارت دیگر، دوجنسگرایی یا نوعی دگرجنسگرایی ناموفق تلقی میشد یا نوعی گذار به همجنسگرایی.
۳- دوجنسگرایی به عنوان پدیده اجتماعی:
بررسی انسانشناسان اجتماعی درباره دوجنسگرایی به عنوان رفتار و عمل جنسی یعنی گرایش عاطفی و اروتیک به مردان و زنان و رابطه جنسی با آنها نشان داد که این پدیده در سطح جهانی وجود دارد. به عنوان مثال، یکی از این مطالعات نشان داد که پذیرش اعمال و رفتارها و روابط دو همجنس در میان مردان متأهل دگرجنسگرا در امریکای جنوبی یا ساحل مدیترانه به شدت وابسته به این بود که فرد نقش فاعلی داشته باشد. افرادی که نقش مفعول داشتند، مردان غیرواقعی تلقی میشدند و مورد تنفر بودند. آلفرد کینزی و همکارانش نیز نشان دادند (۲) که رفتارها و اعمال دوجنسگرایانه در کشورهای غربی ظاهراً اخلاقمدار رواج دارد. بر طبق یافتهی او ۳۷درصد مردان مورد مطالعه او، فعالیتهای همجنسگرایانه تا نقطه ارگاسم داشتهاند. شمار افراد همجنسگرا و رواج همجنسگرایی نشان میداد که برخلاف تصور عمومی، این پدیده اصلاً نادر نیست به ویژه در میان افرادی که خودشان را «بهنجار» معرفی میکردند. در این هنگام این ایده مطرح شد که سکسوالیته یک طیف است که یک طرف آن، همجنسگرایی مطلق و طرف دیگر آن دگرجنسگرایی مطلق قرار میگرفت و دوجنسگرایی در میانه آن. مطالعات بعدی نظیر پژوهش لود هامفریز درباره رفتارها و اعمال جنسی مردان در دستشوییهای عمومی در امریکا تأیید کرد که فعالیت دوجنسگرا به شدت رایج است. چند سال بعد نیز بحران ایدز، شیوع گسترده رفتارها و اعمال دوجنسگرایانه در زیر پوست دگرجنسگرایی را آشکار کرد. بسیاری از محافظه کاران و مؤسسات زیست پزشکی بدون هیچ دلیل قانع کنندهای، دوجنسگرایی را یکی از حاملان بیماری ایدز تلقی میکردند.
۴- دوجنسگرایی به مثابه پدیده سیاسی.
این وضعیت به سرعت در دهه ۱۹۷۰ و با پیدایش جنبشهای آزادی جنسی تغییر کرد. در این فضا بود که امکان بروز هویتهای جدید جنسی میسر شد. همچنین دوجنسگرا تبدیل به هویتی شد که به شیوه خودش آن را اعلام میکرد. دوجنسگرایان اجتماع محلی و جهان اجتماعی خود را به وجود آورند. گروههای حامی و مدافع خود را سازماندهی کردند، از فضاها و امکانات اجتماعی و روزنامهها، کتابها، وب سایتها و چت رومها و غیره استفاده کردند تا گروه اجتماعی و جنسی متمایزی را بازنمایی کنند. به این ترتیب، دوجنسگرایی به مثابه گرایش جنسی مجزا و شیوه متفاوتی از وجود نمایان شد. در جهت مقابل نیز دوجنسگراهراسی شکل گرفت. اما برای بسیاری از افراد در جنبش رهایی بخش همجنسگرایان در اوایل دهه ۱۹۷۰، دوجنسگرایی عهدشکنی تلقی میشد. به عبارت دیگر، این تصور وجود داشت که دوجنسگرایان نمیتوانند هویت واقعی همجنسگرایانه خودشان را قبول کرده و آن را آشکارسازی کنند. برای مثال این برداشت نزد زنها وجود داشت که دوجنسگرایی زنان نوعی گذر به همجنسگرایی زنان یا نوعی کندوکاو پیرامون سکسوالیته زنانه است. برخی از فمینیستهای لزبین نیز دوجنسگرایی را از این جهت مورد نقد قرار میدادند که تعهد سیاسی بسیاری از زنان لزبین را برای نقد مردسالاری به خطر میانداختند (۳) زیرا به نظر آنها دوجنسگرایی با ایجاد تردید در دوگانگی همجنسگرایی و دگرجنسگرایی، باعث بحثهایی پیرامونی میشد که تمرکز نیروها برای مقابله با مردسالاری را تضعیف میکرد. اما برای بسیاری از دوجنسگرایانی که خودشان را دوجنسگرا میدانستند و آن را اعلام میکردند، این هویت جنسی، معتبر، روشن و پایدار بود. تنها در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ بود که گروه های همجنسگرا، دوجنسگرا و دیگر گروه ها و سازمان ها، اصطلاح «دوجنسگرا» را به طور گسترده به کار بردند.در این فضا بود که عبارت ال جی بی تی (LGBT) (همجنسگرای زن، همجنسگرای مرد، دوجنسگرا و ترنس) مطرح و گسترش یافت که حرف «بی» نشان دهنده هویت دوجنسگرایی است. در واقع، این عمل در واکنش به فعالیتها و کنشهایی بود که بر ادغام تمامی افرادی تأکید داشتند که متفاوت از نخبگان حاکم و مسلط بودند (۴). به طور کلی و به ویژه از نگاه تاریخی میتوان گفت که مفهوم دوجنسگرایی همواره در درون خود از این توانایی برخودار بوده است که تصور دوگانه از سکسوالیته را به نقد و چالش بکشد و از دوگانه انگاری فراتر رود و امکانهای گوناگون میل جنسی را نشان دهد.
۱- در این رابطه نگاه کنید به: Weeks, Jeffrey. (2011). The Languages of Sexuality. London, Routledge, pp. 13-16 ۲- همان ص ۱۵ ۳- نگاه کنید به: کلارک ویکتوریا و دیگران. روان شناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر، ترجمه سهراب فرنام، لندن، مطالعات جنسیت ایرانی، ۱۳۹۴، ص ۱۱۹ ۴- نگاه کنید به: Stewart, Chuck. (2001). Homosexuality and the Law, A Dictionary. Oxford: ABC-CLIO, p. 50
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند