هشت چیزی که فقط اگر میانجنسی بهدنیا آمده باشید، میدانید
۱۶ آوریل ۲۰۱۶- ۲۷ فرودین ۱۳۹۶ سوزانا تمکو این مطلب ابتدا ۵ مارس ۲۰۱۶ مطابق با ۱۵ اسفند ۹۴ در سایت خلاصه (The Brief) منتشر شده و پس از آن، با اجازه نویسنده در سایت فمنیسم روزمره (Everyday Feminism) بازنشر شده است.
عکس: کِلسی روتن، (The Debrief) از هر ۲۰۰۰ نفر یک نفر، میشود نیم درصد جمعیت جهان. این چه چیزی را به ذهن متبادر میکند؟ این جمعیت بیشتر از جمعیت یهودیان جهان و کمابیش بهاندازهی موقرمزها و دوقلوهاست. این آمار به جمعیتی از مردم اشاره دارد که امروزه با اصطلاح رایج و فراگیر «میانجنسی یا دوجنسگونه» شناخته میشوند. من یکی از آنها هستم. ابتدا، بیایید برخی تعریفها را باهم مرور کنیم.
میانجنسی چیست؟
«میانجنسی» بهصورت یک واژه کلی برای اشاره به برخی تفاوتها در ویژگیهای بدنیِ فردی که با تعریفهای محض زن و مرد همخوانی ندارد، به کار میرود. میانجنسی یک اختلال پزشکی نیست، بلکه معرف طیفی از تفاوتها در ویژگیهای جنسی است که بهصورت طبیعی در گونه انسان رخ میدهد. این ویژگیها ممکن است کروموزومی، هورمونی ویا مربوط به ساختار بدن باشند و ممکن است با درجههای مختلف بروز کنند. بسیاری از این ویژگیها بیدرنگ در هنگام تولد نمایان میشود و گاه فقط در مرحلههای بعدی زندگی، اغلب هنگام بلوغ، خود را نشان میدهد. بیشتر افراد میانجنسی از سلامت کامل برخوردارند و فقط درصد اندکی ممکن است مشکلات پزشکیای داشته باشند، که در صورت درماننشدن، خطر مرگ داشته باشد. تا اینجا، همه چیز با وجود چالشبرانگیز بودن، بسیار ساده بود.
تفاوت میانجنسیها با تراجنسیها چیست؟
آیا این موضوع ربطی به جنسیت و گرایشهای جنسی دارد؟
جنسیت، هویت یک فرد از نظر مرد بودن، زن بودن، یا غیردوتایی بودن است و هویتهای جنسیتی بسیاری وجود دارد که ما باید دربارهشان آگاهی یابیم. گرایش جنسی یعنی اینکه شما جذبِ چه کسی میشوید و به چه کسی تمایل دارید. جنس به بیولوژی شما، بدنی که با آن زاده شدهاید اشاره دارد، بخشی که میانجنسی بودن به آن مرتبط است. پس، میانجنسی با هویت جنسیتی یا گرایش جنسی تفاوت دارد، زیرا به آناتومی یا زیستشناسی و بیولوژی شخص مربوط میشود. ولی میانجنسی بودن به چه معناست؟ و یا چگونه است؟ من یک میانجنسی هستم، بنابراین میتوانم به شما بگویم که این موضوع برای من چگونه است، اما همانند هرتجربه دیگری در دنیا، تا زمانی که الگوها یا ویژگیهایی در تجربههای افراد میانجنسی وجود دارد، اشتباه است اگر من فقط بر اساس زندگی خودم اظهار نظری کلی کنم و این موضوع را تعمیم دهم. همانند هر کسی در این دنیا، تجربهها و زندگیهای افراد میانجنسی متفاوت است اما، من درسهایی فراگرفتهام.
۱. میانجنسی یک گونهی طبیعی است- جنسْ دوقطبی نیست، بلکه یک طیف است. همانند جنسیت و گرایش جنسی، جنس خود یک طیف است.
سرگیجه گرفتید؟ با این همه سعی کنید ادامه دهید. میانجنسی یک تفاوت طبیعی است. «غیرطبیعی» نیست. «نقص» نیست. همانند هر چیز دیگری در این دنیا، گوناگونی زیبا و بخش بزرگی از زندگی است. میانجنسی بودن نه تنها هیچ مشکلی ندارد بلکه خوبیهای بسیاری هم دارد. ما، میانجنسیها، بهخوبی از درکِ محدودی که از جنس، جنسیت، و گرایش جنسی وجود دارد آگاه هستیم. این تعریفهای محدود و کوتهبینانه بر همه تأثیر میگذارد و به نفع همه است تا گسترش یابند تا واقعیت را منعکس کنند. بهعنوان حامیان و مدافعان میانجنسیها، ما سخت میکوشیم تا صدایمان را بلندتر کنیم و بیشتر دیده شویم، تا از راههایی چون آموزش و بالابردن تساوی، همهی میانجنسیها را آموزش دهیم و ترویج کنیم. پیش از هر چیز، مردم باید دریابند که میانجنسی بودن مشکل اصلی نیست، بلکه واکنش جامعه به آن، مشکلسازاست.
۲. مانند هر کس دیگری در این دنیا، افراد میانجنسی گوناگونند و داستان هر کس متفاوت است. من در سال ۱۹۹۱ با این فرض به دنیا آمدم که یک نوزاد دختر «معمولی» هستم. هنگامی که شانزده سالم شد، به من گفتند که این فرض نادرست بودهاست. من با سندروم فریزر متولد شدم، یعنی اختلالات غددی ایکس ایگرگ (XY gonadal dysgenesis) ، یا اگر بخواهم سادهتر بگویم، در بدن من کروموزمها و غدههای «معمولاً» مردانه در بخشی که تخمدانها ممکن است قرار بگیرند، جا گرفتهاند. من خودم را یک زن میانجنسی میدانم . علاوه بر این من [یک انسان] سالم و خشنودم (به جز علاقهی شدیدم به کرهی بادامزمینی که هنوز دلیلش تشخیص داده نشدهاست).
۳. جهل و ناآگاهی حالتی پایدار نیست. وقتی به من دربارهی بدن میانجنسم گفتند، دچار هراس و اضطراب شدم. نه به این دلیل که شرمسار و خجالتزده شده باشم، بلکه به این سبب که اصلاً نمیدانستم که میانجنسی بودن یعنی چه و هیچکس را نمیشناختم که به سوالات من جواب بدهد. سرانجام، شرم در من ریشه دواند و از چندین منبع، بیشتر پزشکی، به «لکهی ننگ» میانجنسی بودن پی بردم. احساس تنهابودن و احساس اینکه بدن من قابلقبول نیست برایم چالشبرانگیز بود؛ اما زمانی که با کنشگری و منابعی که کنشگرهای میانجنسی فراهم آورده بودند آشنا شدم، همهچیز تغییر کرد. با دیدن ویدیوی یک زن بسیار جالب در یوتیوب و یک مقاله در ایندیپندنت فهمیدم من تنها نیستم و هیچ ایراد و مشکلی ندارم. به این فکر کردم شاید بتوانم با این افراد همکاری کنم تا ذهنیت جامعه را هم تغییر دهم. امروز، با اینکه هنوز هم دوستان و همکارانم، وقتی واژهی «میانجنسی» را میشوند، از این موضوع شوکه میشوند و واکنش اولشان ناخوشایند است، در بدترین حالت، با کمی صبر و دادنِ اطلاعات و آگاهی، متوجه رنجش و آزاری که سبب شدهاند میشوند و در بهترین حالت، به یک پشتیبان بدل میشوند.
۴. هر روز حقوق افراد میانجنسی تهدید یا نادیده انگاشته میشود. چالشهای بسیاری برای افرادی که با ویژگیهای میانجنسی زاده میشوند وجود دارد. دولتها معمولاً فقط دو جنس را میپذیرند و وجود افراد میانجنس را نادیده میانگارند و به رسمیت نمیشناسند. ما با تبعیض و آسیبهای روحی مواجهیم و از تساوی یا حمایت حقوق بشری که نیازمندیم بهرهای نمیبریم. «حق مالکیت بدنِ خود» سست و تضعیف شده است. کودکان میانجنسی و نوزادان مرتباً در معرض جراحیهاو مداخلههای پزشکیآسیبزا برای «همسانشدن» بدنشان قرار میگیرند. این کار بدون رضایت کودک انجام میشود و از نظر پزشکی غیرضروری است و پیامدها و آسیبهای روحی و روانی بسیاری در زندگی آیندهی آنها دارد. این جراحیها در سراسر دنیا و حتی در اینجا، انگلستان، هم انجام میشود.
۵. ترویج ، دفاع و آگاهی آن بیرون وجود دارد در سراسر دنیا، کنشگرها ومربیان میانجنسی سخت در تلاشند تا وضعیت موجود را دگرگون کنند. آنها قوانین را تغییر میدهند و سیاست را بهبود میبخشند، آنها- چه در سازمان ملل باشد چه در مجلسهای ملیشان یا کانونهای انجمنهای محلیشان- بر کرسی و مَسند تصمیمگیری نشستهاند. کنشگرهای میانجنسی با چالشی بزرگ مواجهند که باید بر آن فائق آیند. یکی از این سازمانها سازمان میانجنسی انگلستان (IntersexUK) است. این سازمان با کنشگرهای سراسر جهان در سازمان ملل و اتحادیهی اروپا و سطح ملی- در راستای آموزش، تغییر و بهروزسازی سیاستها و بالابردن آگاهی دربارهی افراد میانجنسی و مسائل حقوق بشری آنها- فعالیت میکند. در شش سال گذشته، آنها با کمیسیونهای حقوق بشر همکاری کردهاند، به وضعِ قوانین حمایتی یاری رساندهاند و در دانشگاههای مهم در اینباره سخنرانی کردهاند.
۶. شما نمیتوانید چیزی باشید که نمیتوانید [آن را] ببینید ما، افراد میانجنسی بهندرت موضوع بحثهای جریان مسلط هستیم و زمانی هم که موضوع بحث میشویم اغلب نتیجهی این بحثها به تجسم و بازنماییهایی احساسی و برچسبزننده میانجامد. وقتی به شما میگویند که یک میانجنسی هستید، جامعه میتواند این حس را به شما القا کند که هیچ جایگاهی ندارید و باید خود را پنهان کنید. مردم نمیدانند که تفاوتهای میانجنسیها تا چه اندازه میتوانند مورد تحقیر و تمسخر دوستانشان یا رسانهها قرار گیرند. نزدیک به یک دهه طول کشید تا بتوانم میانجنسی بودن خود را بپذیرم. در آن زمان، با افسردگی شدید، بیاشتهایی بیمارگونه و اضطراب ناشی از اندیشههایی که باعث میشد گمان کنم بهعنوان یک فرد میانجنسی هیچ ارزشی ندارم، زندگی میکردم .
با وجود نظرهای مخالف دوستان و شریکهای جنسیام، باور داشتم که هیچگاه برایشان ارزشی ندارم. این میانجنسی بودن نبود که باعث میشد تا احساس وحشتناکی داشته باشم؛ بلکه، این باورِ اشتباه که جنس دوقطبی است و هر چیزی که خارج از هنجارِ(جنس مخالف) باشد «نادرست» است این احساس را در من ایجاد میکرد. من، با صحبت با دیگر افراد میانجنسی فهمیدم که میانجنسی زیباست و ما نباید پنهان شویم.
۷. هیچچیزی نباید برای یا دربارهی افراد میانجنسی بدون مشارکت ما انجام شود. قانون باید به گونهای تغییر کند که افراد میانجنسی مورد حمایت قرار گیرند و از تساوی کامل بهرهمند شوند. این امر تا زمانی که بلندگو را به دست افراد میانجنس ندهند تا صدایشان شنیده شود، رخ نمیدهد. (همانگونه که سایت «خلاصه» ( The Brief ) با انتشار این مطلب این کار را کرد.) اگر مشکلها و مسألههای میانجنسیها بهطور علنی مورد بحث قرار نگیرد، نمیتوانیم انتظار تغییر در قوانین را داشته باشیم. اما به این شرط که نه فقط به آنها یک کرسی در بحثها اعطا شود، بلکه خود هدایتکنندهی بحث باشند. خوشبختانه، دانشگاهیان، کارشناسان سیاسی، کنشگران و سازماندهندگان میانجنسی بیشماری هستند که بسیار شایسته و باپشتکار و بسیار تحسینبرانگیزند. این افراد، در سالهای اخیر، به همراه افراد میانجنسی کارهای بسیاری انجام دادهاند و تغییرهای زیادی ایجاد کردهاند و افراد میانجنسی را بر مسند تصمیمگیری نشاندهاند.
۸. فهمیدن اینکه شما یک میانجنسی هستید بسیار سخت است، ممکن است شما و همهی چیزهایی را که فکر میکردید میدانید به چالش بکشد اما... در این دنیا میتوان به شیوههای مختلفی بود و زندگی کرد و این بسیار خوب است. میانجنسی بودنِ من یکی از بزرگترین موهبتهای زندگی را برایم به همراه داشتهاست- ستودن گوناگونی و تنوع و ستودن مبارزههایی که خارج از تجربهی فردی من بودهاست. بهعنوان یک میانجنسی یادگرفتهام که گوش بدهم، همدل باشم، ذهنم را نسبت به مسائل روشن و باز نگه دارم، مهربان و دلسوز باشم و بفهمم که چه تعصبها و قضاوتهایی دارم و تلاش کنم تا آنها را کنار بگذارم. من بدنم را با بدن هیچکس دیگر عوض نمیکنم. بهخاطر میانجنسی بودن به خودم میبالم و امیدوارم که شما هم از اینکه میدانید ما وجود داریم به خود ببالید. در اینجا میتوانید درباره دوجنسی بودن، بیشتر بدانید: ایکس ایگرگ سوزمیانجنسی انگلستان
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند