آشکارسازی در فضای مجازی
۱۱ اکتبر (۱۹ مهر) روز آشکارسازی نامگذاری شده است. این روز از سال ۱۹۸۸ در آمریکا گرامی داشته شده و چند سالی است در کشورهای دیگر هم به مناسبت این روز به این موضوع پرداخته میشود. از جمله در سالهای اخیر در شبکههای اجتماعی مطالب مختلفی با هشتگ ComingOutDay# و #آشکارسازی منتشر میشود.
به همین مناسبت روایت دو رنگینکمانی ایرانی را از تجربهشان در آشکارسازی یا برون آمدن در فضای مجازی منتشر میکنیم.
۱. رها فرخ
رها فرخ، کوییر و ساکن کانادا است. او یک سالی هست که رسماً با هویت دنیای واقعی، عضو فعال توییتر هم هست. رها سالهاست که در زمینه حقوق برابر جنسیتی، حقوق زنان و رنگینکمانیها فعالیت میکند و در توییتر هم به این فعالیتها شناخته شده. او درباره تجربه آشکارسازیاش در فضای توییتر مینویسد:
«یادم نمیآید اولینبار کی فهمیدم دگرباش هستم. فکر کنم از همان اول میدانستم. حتی یادم هست که تمایل به همجنس و حس عاشقانه به همجنس آنقدر برایم عادی بود که در عالم کودکی و بیاطلاعی فکر میکردم همه مثل من هستند. خانواده مدرن و غیرمذهبی داشتم و کمتر قضاوتی در مورد آدمها در خانهمان مطرح میشد. یاد گرفتم که هر کس هر چه هست برای خودش است. اولین رابطه عاشقانهام هم با دوست دختر دوران دبیرستانم بود. میخواهم بگویم در دنیای واقعی هیچ وقت فشاری برای بیرون آمدن یا پنهان کردن خودم حس نکردم. سه سال پیش به برادر و مادرم مستقیم گفتم که خودم را دگرباش میدانم و هر دو گفتند که میدانستند.
اینکه پارتنرم مرد است هم شاید برای من قضیه را آسانتر کرده است. در دنیای مجازی اما داستان جور دیگری بود. یک سال پیش قبل اینکه وارد فضای توییتر بشوم، پارتنرم روز جهانی آشکارسازی را در صفحه خودش به من و جامعه LGBTQ تبریک گفت. چند نفری معنی بیرون آمدن و آشکارسازی را پرسیدند اما عکس العمل عجیب غریبی ندیدیم. وقتی خودم حساب توییتریم را باز کردم و همان توئیت را بازنشر کردم سوالها و آزارها شروع شد. آزارهایی که شاید من واقعاً انتظارش را نداشتم. بیشتر آزارها حول «بیغیرتی» پارتنر من و «بی بند و باری» من بود. از آنجائی که «منتقدان» مطمئن بودند دگرباشی همان «همجنسبازی» است، معنی رابطه به زعم آنها عجیب و غریب ما، خیانت مداوم من و رابطههای همزمان با زنها و مردهاست. با وجود جواب دادن مداوم به سوالها و توضیح اینکه دگرباشی شامل چندین طیف گرایش میشود، اکثریت حاضر به شنیدن نبودند. "
توییت هوشمند، همسر رها به مناسبت روز «بیرون آمدن» یا «آشکارسازی»[/caption] حملههای گروهی هدفدار شروع شد.
من و پارتنرم به تلاش برای گسترش «بی بند و باری» و از بین بردن بنیان خانواده و «تبلیغ همجنسبازی» محکوم شدیم. نکته جالب دیگر این بود که آدمها انگار هیچ حد و مرزی برای نوع و تعداد سوالهایشان قائل نبودند. انگار که صرف «بیرون» بودن من، این حق را به آنها میداد که در مورد خصوصیترین بخشهای زندگی خودم و رابطهام از من سوال کنند.
عکسالعملها از اظهار تعجب بود تا ناسزا و توهینهای جنسی و جنسیتی به من و پارتنرم. همه بازخوردها اما منفی نبود. در همین مدت کوتاه با آدمهای فهمیده و روشن زیادی آشنا شدم، کسانی که یا خودشان دگرباش بودند یا تجربه من و رابطهام برایشان جالب و قابل احترام بود.
دوستان خوب زیادی پیدا کردم. در حالیکه این آزار ها هنوز ادامه دارند. آخرین مورد همین دیروز بود. کسی عکسی از من منتشر کرده بود برای «اثبات» اینکه من جراحی زیبایی و تغییر جنسیت انجام دادهام و قبلا «مرد» بودهام. غافل از اینکه «مرد بودن» و «زن شدن» نه توهینآمیز است و نه مایه خجالت.
تجربه بیرون آمدن در فضای مجازی روی هم رفته برای من تجربه آگاهی بخشی بوده؛ هم از رفتارهای خوب غافلگیر شدم و هم از رفتارهای بد. مسئله مهم اما این است که من آدم قویای هستم، ده سالی میشود که در حوزه حقوق زنان و دگرباشان کنشگری میکنم و به قول معروف پوستم کلفت شده است. همچنین از طرف دوستان و پارتنرم حمایت میشوم.
اما میدانم برای همه اینطور نیست. شاید اگر وضعیت جور دیگری بود، اگر پاتنرم مرد نبود که حداقل از بیرون «نرمال» به نظر برسیم، به راحتی نمیتوانستم با این حجم هر روزه توهین و آزار هدفمند کنار بیایم. شاید وقتش باشد که فکری به حال ناامنی و مسمومیت فضای مجازی و آزار آنلاین دگرباشان بکنیم. »
۲. سهند
سهند به عنوان یک مرد همجنسگرا در توییتر آشکارسازی کرده است، اما درباره محل زندگیاش و سایر اطلاعات شخصی چیزی در توییتر نمیگوید.
او در پاسخ به این پرسش که «آیا آشکارسازی در فضای مجازی سادهتر و یا مفید است» مینویسد: « برای شخص من آشکارسازی در فضای مجازی عموما با هویت ناشناس صورت گرفته. در دورانی که وبلاگ نویسی هنوز رواج داشت و شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر هنوز باب نشده بودند، خواندن وبلاگهای همجنسگرایان تنها پناهگاه بسیاری از دگرباشان بود. وبلاگنویسهایی که بعضاً کشته مرده هم داشتند، ولی حالا کمتر کسی از آنها باقی مانده. من به شخصه در وبلاگ شخصیم تا حدی مراقب بودم. چون بسیاری از دوستان و آشنایان آدرس وبلاگ را داشتند. اگر درمورد همجنسگرایی مینوشتم، کلی بود؛ یا اگر از پسری که دوستش داشتم مینوشتم، اشارهای به پسر بودنش نمیکردم. اما الآن دیگر همان جا هم رعایت چیزی را نمیکنم و به وضوح از پسرهایی که دوست دارم مینویسم. در فیسبوک هم پستهای زیادی در حمایت از دگرباشان مینوشتم یا شر میکردم، اما به جرأت میتوانم بگویم از نقاط عطف ماجرا توییتر بود. سالهای سال بود که حساب توییتر داشتم و برای پیگیری آدمها یا نهادهای موردعلاقهام به آن مراجعه میکردم، اما یک هشتگ خاص باعث شد من هم در توییتر فعال شوم. دوستهای زیادی پیدا کنم؛ دوستهایی که بعضاً حتی به دنیای واقعی هم وارد شدند؛ روابطی را تجربه کردم و غیره. توییتری بودم که برای پدر و مادرم آشکارسازی کردم. حمایتها و تشویقهای توییتریها در آن دوران نقش خیلی مهمی در گذراندن آن دوران سخت داشت. یکی از لذتبخشترین قسمتهای تجربهی توییتر این بوده و هست که آدمهای کوییر دیگر به من اعتماد میکنند، درددل میکنند، راهنمایی میخواهند و غیره. اینکه حس کنم ذرهای برای دیگران میتوانم مفید باشم حس خوبی است. در مجموع باید بگویم آشکارسازی در دنیای واقعی را پیشتر از اینها شروع کرده بودم، اما نمیتوانم بگویم حتی توییتر هم مستقیماً تأثیر مثبتی روی این قضیه داشته است.»
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند