خبرنامه گویا :دوجنسگرایان ایرانی و حق و حقوق قانونی
در گفتوگوی رامتین شهرزاد با سوده راد - منتشر شده یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ ما باید در مورد پیشداوریهای نادرست که در مورد دوجنسگرایی وجود دارد کار کنیم.
این فوبیا و منفینگری البته مختص جامعه ایرانی نیست و اصولاً این نگاه منفی در تمام نقاط دنیا و در میان همه جنبشهای دگرباش جنسی وجود دارد، ولی در جنبش رنگینکمانی ایرانی بیشتر به چشم میآید، چرا که حتی در میان کنشگران و مدافعان حقوق رنگینکمانیها با شهامت میتوانیم ادعا کنیم بایسکشوالیته به عنوان یک موضوع برای دقیق شدن و صحبت و کار اصلاً در برنامه جنبش نیست سوده راد پس از طی دوران نوجوانی به همراه خانوادهاش در اتریش به ایران بازگشته و کارشناسی ارشد ریاضی کاربردی خوانده است.
سپس در پاریس، دو دوره کارشناسی ارشد مدیریت تغییر و پژوهش در مدیریت را دنبال کرده است. او فعالیت اجتماعی خود را در زمینه برابری جنسیتی در فرانسه و ایران بطور جدی از سال ۸۷ آغاز کرد و هماکنون به عنوان یک فعال اجتماعی و روزنامهنگار آزاد، در حوزه برابر جنسیتی و دگرباشان جنسی (LGBTQIA) شناخته میشود.
نوشتههایش در وبسایتهای مختلف، از جمله در رادیو زمانه منتشر شدهاند و مستندهایی از او در زنانتیوی و تابلو پخش شدهاند.
او که بنیانگذار انجمن غیر دولتی اسپکتروم، انجمنی فمینیست و معتقد به اسپکتروم گرایشها و هویتهای جنسی و جنسیتی در فرانسه است، همچنین به عنوان یکی از سردبیران مهمان نسخهی رنگینکمانی مجله تابلو همکاری کرده است.
سوده راد سوده راد عضو موسس وبسایت «دوجنسگرا» است که در اسفند ماه گذشته، برابر با روز جهانی حقوق برابر جنسیتی زنان، فعالیت خودش را شروع کرد.
این وبسایت به مسائلی میپردازد که پیش از این، کمتر به آن توجه شده بود. اندکی بعد، «ماچولند» فارسی با همکاری سوده راد فعال شد که بخشی از یک پروژه بینالمللی است تا «به رفتار، گفتار یا نماد تفکر جنسیتزده در فضای عمومی روز فارسیزبان» اعتراض و از عادی شدن کلیشههای جنسیتی پیشگیری کند.
*** • «ماچولند» بخشی از یک پروژه بینالمللی است و به زبانهای گوناگونی از جمله فارسی، فعال شده است. «ماچولند» قرار است چه کند؟
- شاید بهتر باشد از نام ماچولند آغاز کنیم. ماچولند یعنی سرزمین نابرابری جنسیتی.
ما در فرانسه و بسیاری دیگر از کشورها به راهاندازی تومارها و یا موجهای اعتراضی عادت داریم و ایده ماچولند هم از اینجا متولد شد که میخواستیم پلتفرمی کاملاً فمینیستی داشته باشیم برای همه این اعتراضات خرد و کلان.
جایی که بتوانیم همه فمینیستها را از هر شاخهای دور هم جمع کنیم و روی یک موضوع مشخص اعتراض کنیم یا بحث کنیم و از همه مهمتر آگاهیبخشی کنیم.
بدین ترتیب ماچولند فرانسوی در ماه اکتبر ۲۰۱۵ راهاندازی شد و با توجه به استقبالی که شد، مصمم شدیم که آن را تبدیل به یک شبکه جهانی کنیم و تنها چند ماه بعد در نسخه دوم ماچولند توانستیم ماچولند فارسی و ارکتولیا - ترکیه- را چند روز پس از هشتم مارس ۲۰۱۴ راهاندازی کنیم.
انتخاب نام برای این پلتفرم در فضای فارسی بسیار سختتر از آنچه فکر میکردیم بود و بالاخره تصمیم گرفتیم همان ماچولند را نگه داریم. ماچولند فارسی نسبت به شاخه فرانسوی و ترکی بیش از هر چیزی به آگاهیرسانی و حساسیتزایی نسبت به نابرابریهای جنسیتی میپردازد، درحالیکه تیمهای دیگر بر پاسخگو کردن افراد حقیقی و حقوقی بیشتر تاکید دارند.
یکی از مشکلات ماچولند فارسی این است که افراد و شرکتها و سازمانها در فضای مجازی حضور ندارند یا ایمیل را به عنوان یک راه ارتباطی رسمی نمیپذیرند.
• «دوجنسگرا» نزدیک به سه ماه است که فعال شده است. چه گامهایی در این وبسایت برداشته شده است و چه گامهایی را برای آینده نزدیک، پیشبینی کردهاید؟
- یکی از مهمترین گامها، ایجاد دوجنسگرا به عنوان اولین پایگاه اطلاعاتی دوجنسگرایان و همهجنسگرایان فارسیزبان است، در فضایی که جای خالی آن به شدت حس میشد و میشود. همین اولین بودن، مسئولیت سنگینی بر عهده تیم گرداننده میگذارد که همگی داوطلبانه کار میکنند. ما تا بحال به انتشار روایتهایی از دوجنسگراها و هم معرفی افرادی معروف که دوجنسگرا یا همهجنسگرا هستند پرداختهایم و تولید یک جعبه ابزار اولیه برای پاسخ به سوالات رایج در مورد این گرایش و پیشداوریهای غلط را آغاز کردهایم. در روزهای آینده برنامهای ۶ ماهه آغاز میکنیم که هرهفته یک منبع اطلاعاتی در مورد دوجنسگرایی و همهجنسگرایی معرفی میکنیم. همچنین برگزاری وبینارهایی در حوزه دگرباشان جنسی در دست کار داریم و این دو در کنار تولید مقالات و نقد کتاب و فیلم و ترجمه خواهد بود.
• یکی از اهداف جنبش زنان ایران، شکستن سکوتهای حاکم بر وضعیت زنان ایرانی است. بهنظرتان چرا تاکنون داخل جنبش زنان، موضوع دگرباشان جنسی و مخصوصاً دوجنسگرایی، در سکوت باقی مانده بودند؟
- همکاری من با جنبش برابریخواهی ایران همیشه از خارج از کشور بوده و طبیعتاً در متن آنچه در ایران میگذشته نبودهام و تا پیش از سال ۸۸ که بسیاری از فعالان از ایران خارج شدند، تنها نقش حامی و راوی در خارج از کشور را داشتم. شاید از نظر فنی در کشوری که جنبش زنان در بیان مطالبات درجه اول خود هم سرکوب میشود، قابل پذیرش باشد که در داخل ایران به موضوع رنگینکمانیها پرداخته نشود، اما این سکوت در خارج از کشور هم دیده میشد و میشود. نه این که چیزی نباشد و این دو جنبش کاملاً از هم گسسته باشند که به جرأت میتوانم بگویم آن پیوند و حضور متقابلی که در جنبش فمینیستی و جنبش LGBTQI فرانسه داریم در شرایط مشابه ایرانی به هیچوجه نداریم. برای مثال درتاریخ جنبش فمینیستی فرانسه حمایت جنبش LGBT از حقوق باروری و پایان دادن داوطلبانه به بارداری بینظیر بوده و جنبش فمینیست هم نقش جدی در مطالبات و پیگیری حقوق جامعه رنگینکمانی و تصویب قانون ازدواج برای همه داشت. ما در میان کنشگران ایرانی افراد و سازمانهایی داریم که در هر دو جنبش فعالند ولی این حمایت دوجانبه سیستماتیک نیست.
• بعد از موضوع سکوت، موضوع باورهای اشتباه حاکم بر عامه مردم ایران مطرح است. مثلاً اینکه دوجنسگرا، الزاماً همجنسگرا، تراجنسیتی یا میانجنسی نیست. فکر میکنید، چطور میتوان به عامه مردم ایران دسترسی پیدا کرد، آنها را مخاطب قرار داد و برای آنها، آگاهیسازی کرد؟
- دوجنسگرایی اصلاً همجنسگرایی نیست و تمام تلاش ما این است که این موضوع را روشن کنیم که دوجنسگرایی یک گرایش جنسی مستقل است و مثلاً نمیتوان عبارت انگلیسی LGBT را به «همجنسگرایی و ترانسجندرها» ترجمه کرد یا روز جهانی IDAHOT که اتفاقاً امسال IDAHOBiT خوانده شد، آن را روز مبارزه با همجنسگراستیزی نامید و با کوتاه کردن این نامها خود موجب تبعیض دیگری شد. نمیتوان و نباید دوجنسگرایی را زیرمجموعه یک گرایش دیگر دانست یا دورهای گذار از یک گرایش به گرایش دیگر. شاهکلید تغییر آگاهیسازی است همانطور که خودتان اشاره کردید. برای دسترسی به عامه مردم باید راههای ورود به گفتگوهای روزمره را پیدا کرد و در مورد دوجنسگرا یا ماچولند که هر دو خارج از ایران راهاندازی شدهاند، تولید و مدیریت فضای مجازی تنها راه چاره است، که کم هم نیست.
اگر بدانیم هر کاربر یک انسان است با هویت واقعی یا غیر واقعی در حال نگاه به تولیدات ماست، میبیند و میخواند و به آن فکر میکند میتوانیم استراتژیهای درستی را اتخاذ کنیم. موضوع اصلی برای ما این است که پیام به دست گیرنده برسد. حتی اگر در پاسخ با هراس (فوبیا) روبرو شویم یا با فحاشی متوجه میشویم که حداقل تیتر و پیام را گرفتهاند، برای این گام هم باید زبان ساده و روانی را انتخاب کرد.
• حالا بهنظرتان «ماچولند» و «دوجنسگرا» چطور میتوانند پل ارتباطی بین جنبش زنان ایران و جنبش دگرباشان جنسی ایران باشند؟
- هر دوی این سایتها توسط کنشگرانی اداره میشوند که هم در جنبش فمینیستی و هم در جنبش دگرباشان جنسی فعال هستند. یعنی یا به طور جدی فعال هستند یا به این نابرابریها حساس هستند. بنابراین ناخودآگاه و خودآگاه پلی هستند بین این دو جنبش اما این نکته مهم است که بدانیم هدف اصلی ما این پل بودن نیست که این یکی از نتایج ناگزیر و البته مهم این پروژههاست.
• یک موضوع هم «دوجنسگراستیزی» است، مخصوصاً داخل جامعه دگرباشان جنسی. بهنظرتان برای اصلاح این مشکل چه میتوان کرد؟
- همانطور که میدانیم آگاهیبخشی مهمترین و اثربخشترین روش است. ما باید در مورد پیشداوریهای نادرست که در مورد دوجنسگرایی وجود دارد کار کنیم. این فوبیا و منفینگری البته مختص جامعه ایرانی نیست و اصولاً این نگاه منفی در تمام نقاط دنیا و در میان همه جنبشهای دگرباش جنسی وجود دارد، ولی در جنبش رنگینکمانی ایرانی بیشتر به چشم میآید، چرا که حتی در میان کنشگران و مدافعان حقوق رنگینکمانیها اگر نگوییم بایفوبیا وجود دارد، با شهامت میتوانیم ادعا کنیم بایسکشوالیته به عنوان یک موضوع برای دقیق شدن و صحبت و کار اصلاً در برنامه جنبش نیست.
یکی از آشکارترین مظاهرش ترجمههایی است از مطالبی در مورد کل جامعه رنگینکمانی که به همجنسگرایان یا در مواردی همجنسگرایان و ترنسجندرها تقلیل پیدا میکند. برای اصلاح این ستیز و منفینگری و نادیده گرفته شدن، باید در مورد آن صحبت کرد و کار کرد، باید به دوستانمان یادآوری کنیم که این حذف نشانی از فوبیا است. باید کارهای قبلی را اصلاح کرد و جلوی بروز خطاهای بعدی را هم گرفت و در تمام این مسیر صبور بود و راهی آهسته و پیوسته پیش گرفت. به ویژه در مورد اعضای خانواده رنگینکمانی تغییر این ستیز و طرد سیستماتیک و آرام دوجنسگراها و همهجنسگراها مهم است. یادمان باشد که این فوبیا در بسیاری موارد درونی شده است و خود افراد هم از خود و گرایش خود هراس دارند.
• وضعیت دوجنسگرایان و همهجنسگرایان ایرانی را در آیندهای نزدیک، چگونه میبینید؟
- بیتردید خود را عضو یک جامعه مشخص با یک وجه اشتراک مشخص دیدن میتواند موجب شود افراد با خود راحتتر باشند و حداقل فوبیای درونیشده را رام کنند. اگر بتوانیم به اهدافی که در نظر گرفتهایم دست یابیم میتوانیم بگوییم در آینده نزدیک حداقل جایی خواهیم داشت برای کسب آگاهی و خواندن و شنیدن در مورد این گرایش جنسی مهجور و مورد تبعیض واقع شده. البته باید بگویم که ما به هیچوجه به دوجنسگرایان و همهجنسگرایان به عنوان قربانی نگاه نمیکنیم و فکر میکنیم تبعیضهای جاری بسیار ریشهدارتر از این است که انگشت اتهام به سوی یک فرد یا سازمان یا گروه بگیریم و آنرا مقصر نشان دهیم. وقتی این گرایش و وجود این افراد حتی در مجامع بینالمللی که بنا است به مطالبات حقوقی این گروه بپردازند، به رسمیت شناخته نشود، تغییر واقعی رخ نمیدهد. حالا ما می خواهیم تغییر را از خود جامعه دگرباشان جنسی آغاز کنیم، تا دوجنسگرایان و همهجنسگرایان حداقل در این جامعه سرکوب نشوند.
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند