رابطه با مردان دوجنسگرا برای زنان چگونه است؟
نوشته شده توسط: جسیکا پَن منتشر شده در برودلی
طرح از بن تامسون BEN THOMSON[/caption]
«پس از تجربه زندگی با یک مرد دوجنسگرا، هیچگاه به رابطه با یک مرد دگرجنسگرا باز نمیگردم»
اَمبر رُز، مدل و دوستدختر سابقِ مشهور کِینی وِست، به تازگی گفته است با وجود اینکه هم به زنها و هم به مردها گرایش جنسی دارد، حاضر نیست با یک مرد دوجنسگرا دوست شود و رابطه داشته باشد. او گفت: «هیچ قضاوتی نمیکنم، اما من، شخصاَ راحت نیستم که این کار را انجام دهم و خودم هم نمیدانم چرا». رُز تنها نیست: سال گذشته، یافتههای پرسشنامهای در یک مجله نشان داد که نزدیک به دو سوم زنها تمایل ندارند با مردی که با مردان رابطه جنسی داشته، در رابطه باشند. با وجود این انگِ همیشگی، تجربههای زنان دگرجنسگرا در رابطههایی متعهدانه با مردهای دوجنسگرا هیچگاه در عمل مطالعه و بررسی نشده است. ولی، کتاب جدید زنانی که با مردان دوجنسگرا در رابطه هستند دقیقاَ همین کار را انجام میدهد. این کتاب- که نوشته ماریا پالوتا-چیارولی، مدرس «تنوع اجتماعی» در دانشگاه دیکین و پژوهشگر همکار او، سارا لوبُویتز، است- بر اساس دیدگاههای ۷۹ زن استرالیایی است که با مردهای دوجنسگرا در رابطه بودهاند. با پالوتا-چیارولی درباره یافتههایش در این مطالعه به گفتوگو نشستهایم:
چرا تصمیم گرفتید تا دینامیک «زنان دگرجنسگرا با مردان دوجنسگرا» را مطالعه کنید؟ماریا پالوتا-چیارولی:
مدتی طولانی است که من در حوزه تنوع جنسی، جنسیت و تنوع فرهنگی به عنوان پژوهشگر و نویسنده کار میکنم. در هشت سال گذشته، به مسألههایی پیرامون تنوع رابطه پرداختهام و دریافتم که زنان واقعاَ علاقمند بودند تا در اینباره صحبت کنند، زیرا این موضوع چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
برخی از جالبترین یافتههای شما چه بوده است؟
من پس از مصاحبه با تعداد زیادی از زنان، به یافتهای رسیدم که سبب شگفتی برخی شده است، من دریافتم که تاکنون بسیاری از مردان دوجنسگرا- اگر از منظر دیدگاه باز و مذاکره آنها را بررسی کنید- پدران و شریکهای زندگی بهتری نسبت به مردان دگرجنسگرا بودهاند.
فکر میکنید چرا این زنها گفتهاند که مردهای دوجنسگرا یارهای بهتری بودهاند؟
این زنها میگویند که شریکهای مرد دوجنسگراشان از آنها میخواهند تا شکلهای گوناگون رابطه جنسی را امتحان کنند و لذت ببرند و یا این که نسبت به BDSM روابط جنسی ارباب و بردهای یا داشتن شریکی بیرون از رابطه، دیدی باز داشته باشند. این زنها دلیلِ این موضوع را به این واقعیت نسبت میدهند که شریکهای آنها پیشتر مجبور بودند به سبب گرایشهای جنسی خود، با ساختارهای هنجارمند پیرامون مرد بودن و مردانگی مبارزه کنند. بر این مبنا، احتمال بیشتری وجود دارد که این ایدههای مسلط و وحشتناک ضد زن درباره مردانگی را به چالش بکشند.
چگونه میتوان گرایش جنسی آنها را به این دریافت ِشریکهای زنشان، که باور دارند آنها پدران بهتری هستند مرتبط کرد؟
چون مردان مورد مطالعه ما احساس میکنند بیرون از «هنجارها» هستند، احتمالاَ بیشتر اندیشههای سنتی را به چالش میکشند. همچنین، احتمالاَ تمایل بیشتری دارند تا در وظیفههای والدی مشارکت داشته باشند؛ بنابراین اغلب پدرهایی عملگراتر و حساستر به کانون خانوادگی هستند. برخی از زنان حرفهایی از این قبیل زدهاند که «پس از بودن با یک مرد دوجنسگرا، هیچگاه به رابطه با یک مرد دگرجنسگرا باز نمیگردم»، زیرا آنها را مردان جذابتر و بازتری در کشف نکات جدید یافتهاند. این زوجها با چه چالشهایی روبهرو هستند؟
این زنها با این برداشت و اَنگ که مردهای دوجنسگرا فریبکار هستند مواجه بودند؛ اینکه نمیتوانید به آنها اعتماد کنید. اما بسیاری از این زنها گفتهاند: «ببینید، اصلاً اینطور نیست. وقتی با یک مرد دگرجنسگرا هم در رابطه هستید، او میتواند با یک زن دیگر رابطه داشته باشد». در واقع، دیدیم که برخی از زنها از چیزی با عنوان «تکهمسری جنسیتی» سخن میگفتند. آنها اغلب از بودن با یک مرد دوجنسگرا خشنودتر بودند و یکی از قانونهایی که در رابطههایشان وضع کرده بودند این بود: «خُب، تو میتوانی با یک شریک مرد هم باشی، اما نمیتوانی با زن دیگری در رابطه باشی». بسیاری از زنها میگویند: «اگر بخواهد خیانت کند، اگر بخواهد آدم وحشتناکی باشد، فارغ از گرایش جنسیاش، [بههر حال] آدم وحشتناکی خواهد بود.» زنها
چطور با این اَنگ کنار میآمدند؟
وقتی زنها با دوستان یا مشاورانشان درباره رابطهشان صحبت میکردند، اغلب با این پرسش مواجه میشدند که: «مشکل تو چیست که میخواهی با یک مرد دوجنسگرا در رابطه باشی؟» «نمیتوانی با یک مرد عادی باشی؟» «آیا در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفتهای؟» «واقعا چطور چنین مردی در نظرت جذاب است؟» گاهی اعتبار این زنان به عنوان یک «زن» زیر سئوال میرفت:«خب، روشن است که تو بیلیاقتی یا مشکلی داری که یک مرد دوجنسگرا برایت جذاب است.» و همچنان زن را بهعنوان مشکل قلمداد میکنند وقتی به جای اینکه بگویند: «جامعه چه مشکلی دارد؟» از زنها میپرسند که: «چه مشکلی داری؟». همچنین، آخرین چیزی که میخواهی این است که پیش یک مشاور بروی و از او کمک بخواهی. مخصوصاً اگر دچار بیماری مقاربتی یا ایدز بشوی، مشکل را به تو نسبت میدهند ومیپرسند: «چی باعث شد که با او بیرون بروی [و رابطه داشته باشی]؟»
این زوجها چطور در اجتماع بزرگتر کوئیرها ادغام شدند ؟
این یکی دیگر از یافتههای ماست که واقعاَ اهمیت داشت. این زنها احساس میکردند که نه فقط از سوی دنیای دگرجنسگراها، بلکه از سوی اجتماعاتی عمدتاً همجنسگرا نیز واپسزده و طرد شدهاند. آنها احساس بدنام شدن داشتند و اغلب احساس میکردند حتی شریکهایشان نیز آنها را نمیپذیرند. آنها نظرهای بسیار توهینآمیز و ناراحتکنندهای درباره رابطهشان میشنیدند. برای نمونه: «نمیتوانی به او اعتماد کنی»، یا «اصلاَ چیزی به نام دوجنسگرایی وجود ندارد.» «زنهایی که از ابتدا از دوجنسگرا بودن شریک خود آگاه بودند وضعیت بهتری داشتند.» این موضوع به ویژه برای دختران جوانتری که در شهرهای بزرگ با اجتماعات دگرباش در ارتباط بودند، صدق میکند. آنها بهترین دوستِ مردهای همجنسگرا بودند و با آنها وقت میگذراندند، اما به محض اینکه برخیشان عاشق یک مرد دوجنسگرا میشدند یا مردی که به نظر همجنسگرا میآمد عاشقشان میشد، ناگهان طرد میشدند. واکنش به این صورت بود که «اوه، تو یکی از مردای همجنسگرای ما رو از دستمون درآوردی» یا چیزی شبیه این «اوه، حواست باشه، اون داره میاد، میخواد دوستپسرای ما رو قاپ بزنه» یا هنگامی که با شریک جنسی خود به همان کلوپ همجنسگراها برمیگشتند، از آنها رو برمیگرداندند یا به آنها با شماتت خیره میشدند. زنها احساس میکردند که این رفتارها بسیار ضدزن بود.
چه عواملی بر موفقیت این روابط تاثیر میگذارد؟
خشنودی زنها در رابطهشان اغلب وابسته به این است که آیا پیش ازورود به رابطه میدانستند که شریکشان دوجنسگرا بوده یا خیر. در واقع این که دوجنسگرایی شریک جنسی پیش از شروع رابطه آشکار بوده باشد. کسانی که از ابتدا از این موضوع آگاه بودند وضعیت بهتری داشتند. از سوی دیگر، متأسفانه مردهایی که از ابتدای رابطه، این موضوع را بیان نمیکردند بیشتر امکان داشت با خشونت عاطفی و فیزیکیِ با شریک زن خود رفتار کنند. آیا این مردها بیشتر از مردهای همجنسگرا با
آشکارسازی مشکل دارند؟ و اگر اینطور است، چرا؟
شمارِ مردان همجنسگرایی که ازدواج میکنند و بعدها آشکارسازی میکنند، به صورت چشمگیری کاهش یافته است؛ زیرا جامعه، بیش از پیش مردان همجنسگرا را میپذیرد اما باید چنین تغییری در مورد مردان دوجنسگرا هم رخ دهد. جامعه اغلب دوجنسگراهای مرد را منحرف، شرور و غیرقابل اعتماد نشان میدهد. بیشتر فیلمهایی که شخصیتهای مرد دوجنسگرا دارد، آنها را قاتل یا کسانی نشان میدهد که باید از راه خودکشی یا قتل بمیرند. در حالی که دوجنسگراهای زن «صیّادانی سکسی»نشان داده میشوند. برای زنها و مردهایی که پیشینههای بسیار مذهبی دارند، اغلب این قید و بندها سبب میشود که مردان گرایش خود را [بهعنوان دوجنسگرا] آشکار نکنند و بعدها، در شرایط بسیار دشواری، آن را برای شریکهای خود برملا کنند. آنها اجازه ندارند آشکارسازی کنند. از اینرو همه این خستگی، خشم و شرم را بر سر زن خالی میکنند.
زنهایی که پس از شروع رابطه به این موضوع پی میبرند چطور با آن کنار میآیند؟
مانند تمام کسانی که آشکارسازی میکنند، این فقط تو نیستی که آشکارسازی میکنی . پس از آن، خانوادهات هم باید آشکارسازی کنند، دوستانت هم باید درباره تو بدانند و نیز فرزندانت. برای بسیاری از زنهای دگرجنسگرا، مسأله این بود که: «به فرزندانمان چه بگوییم؟ آیا آنها میپرسند که پدر دوجنسگرا است؟ آیا قرار است گاهی پدر دوستپسرداشته باشد؟»
آیا این زنان توصیهای برای دیگر زنهای دگرجنسگرا دارند؟
گمان نکنید که چون مردی که با او زندگی میکنید با شما لاس میزند و رابطه دارد، ذاتاَ دگرجنسگرا است. هیچ پیش فرضی نداشته باشید و درباره گرایش جنسیاش از او سؤال کنید- زنان مورد مطالعهای که بیشترین مشکلات را در رابطه خود با مردان دوجنسگرا داشتند از آغاز تصور میکردند وارد رابطه با یک مرد دگرجنسگرا میشوند و بعدها حقیقت را دریافتند. تقریباَ همه افرادِ این مطالعه خواستار آزادی و دیدگاه بازتری در جامعه درباره تنوع جنسی بودند، نه فقط درباره دوگانه جنسی- همجنسگرا و دوجنسگرا- بلکه پذیرش بیشتری در جامعه درباره اینکه افراد در نقاط متفاوتی از طیف گرایش جنسی قرار دارند و این مشکلی هم در اینباره نیست.
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند