ساقی قهرمان: خودم را دو جنسگرا میدانم
زینب پیغمبرزادهساقی قهرمان سالها در نشریات مختلف دگرباش و همینطور در سازمان دگرباشان جنسی ایران فعال بوده است.
او همچنین به عنوان یک شاعر شناخته شده است.
در حالیکه گاهی رسانهها از او به عنوان لزبین یاد میکنند، او خود را دوجنسگرا میداند.
در مصاحبهای که با ساقی قهرمان به مناسبت ۱۷ می روز جهانی مبارزه با همجنسگراستیزی، دوجنسگراستیزی و ترنسستیزی داشتهایم، او از تجربه مواجهاش با دو جنسگراستیزی میگوید و از لزوم آموزش به جامعه درباره سیالیت جنسیتی.
از نظر او«در شرایطی که همجنسگرایی در تقابل با دگر جنسگرایی، برای کسب حقوق اجتماعی تلاش میکند، دو جنسگرایی میتواند بنبست ذهنی مردم یا کوتاهفکری عمومی مردم نسبت به قطعیتهای هویت جنسیتی و گرایش جنسی را کمرنگ و محو کند.
دو جنسگرایی، جامعه انسانی را به سمتی میبرد که آزادی و انتخاب و اندیشه، معنایی عمیقتر و پایاتر دارند.
شما یکی از پایهگذاران سازمان دگرباشان جنسی ایران بودید و سالهاست که در این سازمان فعالیت میکنید. جمعی که سازمان ایرکو را پایهگذاری کرد، با چه استدلالی از واژه کوییر یا دگرباش در نام این سازمان استفاده کرد؟
در سال ۲۰۰۶، وقتی که ما در مورد تغییر نام سازمان از سازمان همجنسگرایان ایرانی به نامی فراگیرتر گفتگو میکردیم، عبارت «کوئیر» بهترین گزینه برای نامی به زبان انگلیسی بود، اما برای نامی که به فارسی، فراگیر و شامل شاخههای اقلیتهای جنسی باشد، عبارت «دگرباش» میتوانست مثل عبارت «دگراندیش»، تعریفی مناسب از زیست و رویکرد اجتماعی اقلیتهای جنسی به دست بدهد. ما سر عبارت «دگرباش جنسی ایرانی» توافق کردیم، اما ما این عبارت را نساختهایم. عبارت «دگرباش جنسی» را اولین بار، شهرام شهرزاد، وبلاگ نویس گی که وبلاگ هزارو یکشب را اداره میکرد، در مقالهای انتقادی و تند که در وبلاگش خطاب به مهران مدیری نوشته بود، استفاده کرد و به او پیشنهاد کرد که به جای استفاده از لقبهای بیمعنا و اهانت آمیز در مورد شاخههای مختلف اقلیتهای جنسی، مثلاً به جای دوجنسه خطاب کردن یک هم جنسگرا، از عبارت دگرباش جنسی استفاده کند و توضیح کاملی هم داده بود. بنابراین، ما در سازمان، از عبارتی استفاده کردیم که پیش از ما از سوی یکی از وبلاگنویسهای معتبر و پرکار و خوشفکر گی معرفی شده بود. شهرام شهرزاد پیشگام ایدههای شجاع و روشنگر زیادی بود؛ مثلاً نامهی سرگشادهای که در اولین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد خطاب به رئیس جمهور ایران نوشت، متنی بی نظیر است و یا کارزاری که در مقابل پرشن بلاگز و مسدودکردن دستهجمعی وبلاگهای همجنسگراها راه انداخت و پرشن بلاگز را وادار به بازگشایی وبلاگها کرد، حرکتی آگاه و موفق بود. منظورم این است که عبارت دگرباش، بیریشه و سازمانی نیست.
به عنوان یک شاعر و یک فعال اجتماعی فکر میکنید، واژههایی که برای توصیف گرایشهای جنسی استفاده میکنیم، چه اهمیتی دارند؟
من به عنوان شاعر، نظری متفاوت از من به عنوان فعال اجتماعی دارم. منِ شاعر عقیده دارد که واژهها باید مطرح شوند و با جسارت و نوآوری به فرهنگ و جامعه خورانده شوند. منِ فعال اجتماعی عقیده دارم که باید عبارتهایی استفاده شوند که حسی خوشایند و محترمانه در مخاطب/جامعه ایجاد کنند و بر همین اساس، رفتار جامعه با فرد را هم تحت تأثیری مثبت قرار دهند. حالا شما با من شاعر مصاحبه میکنید یا با من فعال اجتماعی؟
بسیاری از رسانهها از شما به عنوان یک هم جنسگرا نام می برند. آیا خودتان هم از این واژه در معرفی یا تعریف خودتان استفاده میکنید یا در گذشته استفاده کردهاید؟ چرا؟
من همیشه خودم را دو جنسگرا معرفی کردهام. خودم را دو جنسگرا میدانم و تعریفی که از دو جنسگرایی دارم، بیش از آن که به معشوق من اشاره داشته باشد، به من اشاره دارد یعنی من خودم را بر طیفی از جنسیت میبینم که که مشخصاً این یا آن نیست، زن یا مرد نیست، و از این زاویه است که به دیگری، به عنوان معشوق نگاه میکنم و از این زاویه، جنسیت او را نمیبینم مگر آن که این جنسیت به شدت جنسیتزده باشد. بر اساس همین تعریف، خودم را همجنسگرا هم تعریف میکنم به این معنی که من وقتی به شخصی تمایل پیدا میکنم، جنسیت خودم و او را همجنس میبینم، چه مرد نامیده شود و چه زن. من هیچ وقت خودم را لزبین معرفی نکردهام. به نظر من تفاوت عبارتهای گی و لزبین با همجنسگرا این است که در دو عبارت اول، ابتدا به جنسیت اشاره میشود بعد به گرایش جنسی. در عبارت آخر، همجنسگرا، فقط به گرایش جنسی اشاره دارد. یعنی من هیچوقت خودم را به عنوان یک همجنسگرای زن، یک لزبین معرفی نکردهام و شباهتی بین خودم و ویژگیهای جنسیتی و احساسی و اجتماعی لزبینها ندیدهام؛ در واقع من در طول زندگیام کمتر توانستهام خودم را متعلق ببینم. اما رسانهها از زمانی آشکارا در مورد گرایش جنسی من حرف زدند که ما رسماً سازمان را فعال و شروع به کار کردیم. در این مدت، بارها در رسانههای ایرانی و غیرایرانی من را لزبین هم خواندهاند و من هیچ وقت مگر زمانی که در حال گفتگو با خبرنگار بودهام، این تعریف را اصلاح نکردهام. از نظر من، یک: اهمیتی نداشته. دو: در سالهای اول فعالیت سازمان تأکید بر وضعیت همجنسگرایان زن ایران، ایجاد بلندگو برای همجنسگرایان زن ایران و مطرح کردن شرایط همجنسگرایان زن ایران، از تعریف دقیق گرایش جنسی و هویت جنسی شخصی خودم اهمیت بیشتر داشت.
حالا سالها گذشته و نه تنها شمار چهرههای فعال لزبین ایرانی زیاد شده، در داخل ایران هم گروههای لزبین شبکههای خود را دارند و شیوههای زندگی خودشان را تمرین و عمل میکنند و این جامعه به نسبت ده سال بسیار قویتر و گستردهتر شده. حالا به نظر خودم، به چند دلیل اشاره به گرایش خود من به عنوان دوجنسگرا برایم عزیزتر شده؛ از این گذشته، بعد از سالهایی که گذشت و این همه کار که شد، زمان آن رسیده که بگویم به نظر من، در شرایطی که همجنسگرایی در تقابل با دگرجنسگرایی، برای کسب حقوق اجتماعی تلاش میکند، دوجنسگرایی میتواند بنبست ذهنی مردم یا کوتاهفکری عمومی مردم نسبت به قطعیتهای هویت جنسیتی و گرایش جنسی را کمرنگ و محو کند. دوجنسگرایی، جامعه انسانی را به سمتی میبرد که آزادی، انتخاب واندیشه، معنایی عمیقتر و پایاتر دارند.
چند وقت پیش اشاره کردید که سالها قبل در شعرخوانی در سال ۲۰۰۲ و مصاحبه با نشریه «ماها» در سال ۲۰۰۵ درباره دوجنسگراییتان صحبت کردهاید.
چرا پس از آن دیگر از این واژه در رسانهها در معرفی خودتان استفاده نکردید؟
بعد از آن سیلی جاری شد. در ۲۰۰۷ و شروع به کار سازمان دگرباشان جنسی ایرانی، که امکان هر گونه تجمل، از جمله ویرایش گاه به گاه تعریف لزبین در مورد من را از یادم برد. علاوه بر این، بیشتر این عنوانها در رسانههای ایران، تعریف نبودند، توهین و اهانت بودند. اما در رسانههای خارج از ایران اگر دقت کنید، هیچ وقت به من لزبین نگفتهاند. همجنسگرا گفتهاند. گاهی مطرح کردهام که من همجنسگرا هستم، اما همجنس من چه کسی است؟ یا درمورد ابهام جنسیتی خودم توضیح دادهام. مثلا در سال ۲۰۱۰ در کنفرانس بینالمللی وکلا در تورنتو، وقتی در مورد خودم و کنشگری صحبت میکردم، برای اولین بار مسئلهای را مطرح کردم که تا آن موقع در بین جامعه دگرباش غیرایرانی به آن پرداخته نشده بود. توضیح دادم که من جنسیت ندارم و شناختی از جنسیت ندارم؛ اگر چه به همجنس خودم کشش دارم، اما این همجنس، برای من، لزوما زن یا مرد نیست، من به عدم آشکاری جنسیت در دیگری تمایل پیدا میکنم.
تا به حال احساس کردهاید که سیالیت سکسوالیته شما در جمع دگرجنسگرایان یا همجنسگرایان ایرانی پذیرفته نیست؟ در جمعهای غیرایرانی چه طور؟
خاطرههای من به سالهای ۲۰۰۰ برمیگردد، و جمعهای کوچک همجنسگراها، که وقتی توضیح میدادم که دوجنسگرا هستم، با من به عنوان دروغگو یا فریبکار یا گیج یا گاگول برخورد میکردند. همجنسگراها، به خصوص آن زمان، نه تنها شناخت درستی از خودشان نداشتند، از شاخههای دگرباشی جنسی شناختی نداشتند و اساسا دوجنسگرایی را به عنوان شاخهای از اقلیتهای جنسی نمیشناختند. دگرجنسگراها در آن سالها، در این مورد اصلاً به حساب نمیآیند چون همجنسگرایی را انحراف میدانستند و دو جنسگرایی را انحراف نیمهوقت. در جمعهای غیرایرانی هم دوجنسگراها به شدت منزوی بودند. در کلوبهای دگرباشها هم دوجنسگراها منزوی بودند. تقریباً چند سالی است که مثلاً در تورنتو گروههای کنشگری دوجنسگراها فعال شدهاند و صدای جامعهی دوجنسگرا را مطرح میکنند، اما هنوز به شدت منزوی و به شدت کمکار هستند. بخش بزرگی از رفتار عجیب وغریب همجنسگراها نسبت به دوجنسگراها به بیسوادی عمیق جامعه دگرباش نسبت گرایش جنسی و هویت جنسیتی برمیگردد.
اگر دقت کرده باشید، مثلاً تراجنسیها، همجنسگراها را منحرف میدانند. همجنسگراها، تراجنسیها را بیمار میدانند. هر دو، دوجنسگراها را «همجنسباز» (به معنی خراب) میدانند. این برخوردها، به بیسوادی و عدم شناخت برمیگردد.
فکر میکنید چه راهکارهایی برای پذیرش سیالیت سکسوالیته در میان دگرجنسگرایان و همین طورهمجنسگرایان وجود دارد؟
حرف ماها از خودمان به عنوان کسانی که سیالیت جنسیت را تجربه کردهایم و سیالیت جنسیت را زندگی میکنیم و آموزش. آموزش، مهم است. بیسوادی در مورد گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی، بیداد میکند.
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند