زمینههای مشترک زنان دوجنسگرا در ایران
کارگاه خبر ژوپیآ: فریبا فخیم- در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) یک پروژه علمی دانشگاهی به زبان فارسی در زمینهی تجربه زیستهی زنان دوجنسگرا در ایران با همکاری وبسایت دوجنسگرا و کارگاه خبر ژوپیآ به انجام رسید. همزمان با هفته مشاهدهپذیری دوجنسگرایی خلاصهای از یافتههای این پژوهش، برای علاقمندان به فارسی تهیه شدهاست.
در مطالعه کیفی انجامشده، تجربهی هر فرد بهطور یگانه، منحصربهفرد و عمیق مورد بررسی قرار گرفت. گزارش زیر تنها خلاصهای از برخی تمهای مشترک یافتشده در اظهارات شرکتکنندگان را منعکس میکند. همچونین این تحقیق بر روی نمونهی کوچکی از جامعهی زنان دوجنسگرا صورت گرفته است بههمیندلیل نتایج آن قابل تعمیم به کل نیستند.
دراین پروژه پدیدارشناسی که بر اساس مصاحبه عمیق با تعداد محدودی از زنان دوجنسگرای ایرانی ۲۳ تا ۳۸ ساله انجام گرفت. نتایج تحلیل تماتیک مصاحبهها چند تم مشترک را در اظهارات شرکتکنندگان آشکار کرد که زیرمجموعه سه الگوی اصلی قرار گرفتند.
هویت و تعریف خویشتن
این الگو شامل تمهای زیر بود:
اول: اغلب شرکتکنندگان پیش از اینکه هویت دوجنسگرا را در خود کشف کنند یک دورهی تردید، سردرگمی و بلاتکلیفی را در مورد گرایششان تجربه کرده بودند که در این دوره شک به همجنسگرایی، تمایل به هر دو جنس داشتند.
دوم: همه شرکتکنندگان بهمرور و در اثرجستجو و تعامل، به وجود گرایشی به نام دوجنسگرایی پیبرده بودند. بسیاری از آنها در هنگام کشف میل خود هنوز با این واژه (دوجنسگرایی) آشنا نشده بودند و همین مساله، یکی از دلایل سردرگمی آنها بود. دلیل این موضوع، می تواند تحمیل فرهنگ دوگانه زن–مرد و یا دوگانه همجنسگرا–دگرجنسگرا توسط جامعه باشد.
سوم: بیشتر شرکتکنندگان پس از یک دوره تردید، عدم اطمینان و استرس درباره گرایششان، سرانجام وقتی عنوان دوجنسگرا را برای خود مناسب دیدند و پذیرفتند، به احساس آرامش و اطمینانخاطر دست یافتند.
چهارم: برخی شرکتکنندگان گرایش خود را منبع قدرت میدانستند. حال آنکه برخی دیگر ترجیح میدادند که به یکی از دستههای دگرجنسگرا یا همجنسگرا تمایل میداشتند چراکه از دیدگاه جامعه، «گی» یا «استریت»بودن قابل فهمتر است.
پنجم: تمامی شرکتکنندگان به این نکته اشاره کردند که بین حالات خلقی آنها و گرایششان به جنسهای گونهگون، رابطه وجود دارد.
ساختار اجتماعی–فرهنگی
تجربهی زندگی همهی شرکتکنندگان بهشدت تحتتاثیر محیط اجتماعی و فرهنگی جامعهی ایران بود. این الگوشامل تم های زیر بود:
اول: نبود دسترسی به منابع اطلاعاتی کافی در دوران نوجوانی و مرحلهی کشف گرایش جنسی که به سردرگمی انجامیده بود، در روایت اغلب شرکتکنندگان مشاهده شد.
دوم: زندگی هریک از شرکتکنندگان بهنوعی از کلیشههای جنسیتی مانند بکارت، باورهای فرهنگی دربارهی زنانگی و زنبودن و لزوم ازدواجکردن و همچونین کلیشههای مذهبی مانند احساس گناه تاثیر گرفته بود.
سوم: شرکتکنندگانی که گرایششان خواسته یا ناخواسته برای خانواده فاش شده بود، واکنشهای متفاوتی دریافت کرده بودند: از طرد و خشم گرفته تا اعتراض ملایم، جدیگرفتهنشدن و پیشنهاد درمان. برخی شرکتکنندگان آشکارسازی را غیرممکن و یا غیرضروری میدانستند.
چهارم: شرکتکنندگانی که از مشاور/روانشناس/روانپزشک درخواست کمک کرده بودند، بهواسطه گرایششان برچسب خورده بودند. مواجهه با ناآگاهی فرد متخصص اغلب به تردید و آشفتگی آنها دامن زده بود.
پنجم: اغلب شرکتکنندگان تجربهی مواجهه با رفتار تبعیضآمیز از سوی سایر اقلیتهای جنسی بهویژه همجنسگرایان زن (لزبین) را داشتند. هرچند برخی از آنها معتقد بودند که این رفتارهای ناآگاهانه در تمامی گروهها قابل مشاهده است و ارتباطی با افراد متعلق به یک گرایش جنسی خاص ندارد.
ششم: تعدادی از شرکتکنندگان از نگرش مردان دگرجنسگرا نسبت به دوجنس گرایی زنان– که آنها را زنان بیشفعال جنسی (هایپرسکشوال) تلقی می کنند – سخن گفتند. برخی به پیشنهادهایی اشاره کردند که از سوی این مردان دریافت کردهاند؛ مانند پیشنهاد تماشای سکس آنها با پارتنر زنشان یا توصیف آن؛ پیشنهاد سکس سهنفره و …
هفتم: گونههای مختلف از نگرش منفی نسبت به دوجنسگرایی (بایفوبیا) توسط اغلب شرکتکنندگان گزارش شد. مانند درنظرگرفتن دوجنسگرایی بهعنوان یک مرحلهی گذرا، توقع دیگران برای انتخاب یک سوی گرایش، نسبتدادن صفتهایی مانند حریص و دروغگو به آنها و همچونین نپذیرفتن آنها در جمع اقلیتهای جنسی.
روابط جنسی– عاطفی
این الگو شامل تم های زیر بود:
اول: تمامی شرکتکنندگان، شریک جنسی مرد را سادهتر، قابل دسترستر و یا قابل پیشبینیتر از شریک جنسی زن ارزیابی کردند.
دوم: تمامی شرکتکنندگان بدن زنانه را زیباتر و از نظر جنسی جذابتر از بدن مردانه توصیف کردند. در اظهارات اغلب آنها تحسین بدن زنانه بارز بود.
سوم: تعدادی از شرکتکنندگان به مفهوم عشق به انسان اشاره کردند و اظهار داشتند که آنچه برای آنها ایجاد جذابیت میکند شخصیت و منش انسانها است و نه جنسیت بیولوژیک آنها.
چهارم: تمام شرکتکنندگان به جز یک نفر، خود را در ارتباط با شریک زن راحتتر از شریک مرد احساس میکردند. آنها به صمیمیت، برابری و نقاط مشترک زنانه بهعنوان دلایلی اشاره کردند که آنها را به زنان نزدیکتر میکند
پنجم: در ارتباط با مفهوم خیانت و وفاداری بهویژه در روابط همزمان با بیش از یک جنس، برخی شرکتکنندگان به مفهوم صداقت و روشنگری بهعنوان عنصر کلیدی وفاداری اشاره داشتند. آنها معتقد بودند هریک از شریکهای جنسی باید از وجود دیگری باخبر باشند. درحالیکه برخی دیگر حفظ کیفیت رابطه را مهم دانستند و معتقد بودند که اگر کسی بتواند دو رابطه را بهطور همزمان به گونهای پیش ببرد که به کیفیت دو رابطه لطمهای وارد نشود، اصل وفاداری رعایت شده است. از سوی دیگر، برخی از شرکتکنندگان در این زمینه اظهار تردید کردند.
ششم: اغلب شرکتکنندگان در توصیف خود یا گرایش دوجنسگرایی خود به مفهوم سیالیت جنسی اشاره داشتند. برخی از آنها زنانگی و مردانگی خود را در ارتباط با افراد مختلف، متغیر توصیف کردند و برخی دیگر روان خود را فاقد جنسیت معرفی کردند.
هفتم: بیشتر شرکتکنندگان ارگاسم از طریق چوچوله (کلیتوریس) را به ارگاسم از راه واژن ترجیح میدادند. همچونین برخی از آنها اظهار کردند که لذت از شیوهی رفتار شریک جنسی سرچشمه میگیرد و نه از جنسیت یا بدن او.
نمایش
کلیه نظرات پس از بررسی و تایید مدیر وبسایت، بهصورت عمومی منتشر میشوند